نتیجه حسادت به گربه
مردی از اینکه همسرش به گربه شون خیلی توجه می کرد ناراحت بود. یه روز گربه رو برد و چند تا خیابون اون طرف تر ول کرد، ولی تا به خونه رسید، دید گربه زودتر از اون برگشته خونه. این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. آخرش یه روز گربه رو با ماشین کلی گردوند، از چندین پل و رودخونه و پارک و ... گذشت و در نهایت ، اونو در منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد./
اون شب مرد به خونه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه فلان فلان شده خونه است؟/
همسرش گفت: آره./
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!!/